اهمالکاری یا همان به تعویق انداختن کارها، رفتاری است که تقریباً همهی ما در دورهای از زندگی با آن روبهرو بودهایم. از دانشجویی که نوشتن پایاننامه را تا شب امتحان عقب میاندازد، تا فردی که هفتههاست تماس با مشاور یا شرکت در یک کارگاه روانشناسی را در لیست کارهایش نوشته اما هنوز اقدامی نکرده، این الگو رفتاری آشناست. بسیاری از افراد اهمالکاری را اشتباهاً بهعنوان نوعی تنبلی یا بیعلاقگی تلقی میکنند، در حالی که در روانشناسی، اهمالکاری یک مسئلهی جدیتر است که اغلب با کشمکشهای ذهنی، اضطراب، احساس گناه و حتی اختلالات عمیق روانی در ارتباط است.
در ظاهر، این رفتار ممکن است بیضرر یا گذرا بهنظر برسد. اما وقتی تعویق در انجام وظایف به یک عادت پایدار تبدیل شود، میتواند آثار منفی عمیقی بر زندگی فردی، تحصیلی، شغلی و روابط اجتماعی انسان بگذارد. اهمالکاری در اصل نوعی تأخیر در اقدام است که برخلاف تصمیم آگاهانهی فرد صورت میگیرد؛ یعنی شخص میداند باید کاری انجام دهد، حتی اهمیت آن را درک میکند، اما باز هم دست به عمل نمیزند.
این تعارض درونی، نه تنها باعث از بین رفتن فرصتها میشود، بلکه عزتنفس، بهرهوری، و کیفیت زندگی را نیز بهشدت کاهش میدهد. افراد اهمالکار ممکن است خود را بیکفایت، بیاراده یا شکستخورده تلقی کنند، در حالی که در بسیاری از موارد، این رفتار ریشه در باورهای منفی، ترس از شکست، فشارهای اجتماعی یا تجربیات دوران کودکی دارد.
در روانشناسی مدرن، اهمالکاری بهعنوان یکی از چالشهای مهم روانی شناخته میشود که نیازمند بررسی علمی، درمان هدفمند و آموزش مهارتهای مقابلهای است. درست به همین دلیل است که آگاهی از ماهیت آن، درک چرایی شکلگیری آن و یادگیری راهکارهای علمی مقابله با آن، میتواند نقطهی آغاز تغییر و بهبود باشد.
اهمالکاری چیست؟
در روانشناسی، اهمالکاری (Procrastination) بهعنوان شکلی از نقص در خودتنظیمی (self-regulation failure) تعریف میشود. این وضعیت زمانی رخ میدهد که فرد با وجود داشتن شناخت کافی از اهمیت یک فعالیت و آگاهی از پیامدهای منفی تأخیر در انجام آن، باز هم انجامش را به تعویق میاندازد. نکتهی مهم این است که اهمالکاری معمولاً تصمیمی آگاهانه یا صرفاً برآمده از بیعلاقگی نیست؛ بلکه ریشه در فرآیندهای روانشناختی پیچیدهتری دارد که اغلب از دید خود فرد نیز پنهان هستند.
در حقیقت، اهمالکاری اغلب پاسخی روانی به تنشهای درونی است؛ یعنی فرد ممکن است از انجام یک وظیفه به این دلیل طفره رود که آن را با احساس اضطراب، ترس از شکست، ترس از ارزیابی منفی، یا حتی کمالگرایی فلجکننده گره زده است. در چنین شرایطی، مغز بهطور ناخودآگاه تلاش میکند با بهتعویق انداختن آن کار، از تجربهی آن احساسات ناخوشایند اجتناب کند، ولو به بهای تشدید استرس در آینده. این مکانیزم اجتنابی، با آنکه در لحظه به فرد احساس آسودگی نسبی میدهد، در بلندمدت باعث آسیبهای گستردهتر به سلامت روان، اعتمادبهنفس، و حس کنترل بر زندگی میشود.
مطالعات روانشناختی همچنین نشان دادهاند که اهمالکاری میتواند با اختلالات روانی مختلفی در ارتباط باشد؛ از جمله افسردگی، اضطراب، اختلال نقص توجه و بیشفعالی (ADHD)، و حتی اختلالات شخصیت مانند اجتنابی یا وسواسی-جبری. بنابراین، فهم علمی و دقیق اهمالکاری صرفاً به معنای شناخت یک عادت بد نیست، بلکه به معنای درک بخشی از عملکرد ناپایدار روان در مواجهه با فشارهای درونی و بیرونی است.
بهطور خلاصه، اهمالکاری نه یک ضعف اخلاقی است، نه یک مشکل ساده در مدیریت زمان؛ بلکه نمود بیرونی درگیریهای عمیق روانی و رفتاری است که نیازمند رویکردهای درمانی و شناختی خاص برای مقابله با آن است.
چرا اهمالکاری میکنیم؟
روانشناسان دلایل مختلفی برای اهمالکاری مطرح کردهاند. برخی از مهمترین آنها عبارتاند از:
- کمالگرایی: افراد کمالگرا گاه آنقدر نگران بینقص بودن نتیجهاند که شروع کار را به تعویق میاندازند.
- ترس از شکست: گاهی ذهن ما میگوید اگر کاری را انجام ندهی، شکست هم نمیخوری!
کمبود انگیزه درونی: وقتی هدف یا ارزش کار برای فرد مبهم باشد، تمایل به تأخیر بیشتر میشود. - عدم مهارت در مدیریت زمان: بسیاری از افراد اهمالکار، زمان را دستکم میگیرند یا به درستی اولویتبندی نمیکنند.
- فشار بیش از حد یا فرسودگی روانی: ذهن خسته به راحتی مسیر سادهتر یعنی «فعلاً انجام نمیدهم» را انتخاب میکند.
تشخیص اهمالکاری از تنبلی
یکی از اشتباهات رایج در درک عمومی از رفتارهای انسانی، یکسان در نظر گرفتن اهمالکاری با تنبلی است. گرچه هر دو به تأخیر در عمل میانجامند، اما از منظر روانشناختی، ماهیت، انگیزه و پیامدهای آنها بهشدت متفاوت است. روانشناسان رفتاری و شناختی همواره بر اهمیت این تمایز تأکید دارند، چراکه هر کدام به مداخلههای درمانی متفاوتی نیاز دارند.
تنبلی (Laziness) معمولاً به حالتی اطلاق میشود که فرد نهتنها اقدامی نمیکند، بلکه میل و انگیزهای نیز برای انجام آن ندارد. او ممکن است نسبت به مسئولیتهای خود بیتفاوت باشد و بهصورت کلی، دچار نوعی بیانرژی بودن و بیتفاوتی مزمن نسبت به رشد، نظم، یا بهرهوری باشد. در بسیاری از موارد، این وضعیت میتواند با افسردگی شدید یا سبک زندگی آموختهشدهی بیمسئولیتی در ارتباط باشد، اما لزوماً همیشه ریشه در اختلال ندارد.
در مقابل، اهمالکاری (Procrastination) رفتاری است که اغلب با نوعی درد درونی، اضطراب، و درگیری ذهنی همراه است. فرد اهمالکار معمولاً میخواهد کاری را انجام دهد، حتی ممکن است برای آن برنامهریزی کرده باشد یا از پیامدهای منفی تعویق آن رنج ببرد. اما نوعی ناتوانی در عبور از موانع روانی درونی – مثل ترس از شکست، ترس از کامل نبودن، اضطراب عملکرد یا انتظارات غیرواقعبینانه – باعث میشود که شروع کار یا ادامهی آن را به تعویق بیندازد.
تحقیقات نشان میدهد که در افراد اهمالکار، نواحی خاصی از مغز از جمله قشر پیشپیشانی (prefrontal cortex) که مسئول تصمیمگیری و کنترل اجرایی است، فعالیت ضعیفتری نسبت به افراد غیر اهمالکار دارد. این در حالی است که سیستم لیمبیک (limbic system) که مرکز احساسات فوری و پاداشهای آنی است، در این افراد غالبتر عمل میکند. نتیجه؟ مغز آنها تمایل دارد از وظایف دشوار یا پرتنش، فرار کند و به سمت فعالیتهایی با پاداش آنی (مثل چک کردن شبکههای اجتماعی یا تماشای فیلم) پناه ببرد، حتی اگر موقتی و غیرسازنده باشد.
افزون بر این، مطالعات روانسنجی نشان میدهند که افراد اهمالکار برخلاف افراد تنبل، اغلب سطوح بالایی از خودانتقادی، احساس گناه و کاهش عزتنفس را تجربه میکنند. آنها نه تنها از تأخیر خود لذت نمیبرند، بلکه بهطور مداوم درگیر سرزنش خویشتن و اضطرابهای عملکردی هستند. این احساسات میتوانند وارد یک چرخهی معیوب شوند؛ جایی که هر بار تعویق، احساس بیکفایتی را تقویت میکند و همین بیکفایتی به تعویق بیشتر میانجامد.
بنابراین، برچسب زدن “تنبلی” به رفتار یک فرد اهمالکار نه تنها نادرست است، بلکه میتواند به افزایش بار روانی او و مقاومت بیشتر در برابر درمان منجر شود. رواندرمانگران، شناخت تفاوت این دو وضعیت را بهعنوان نقطهی شروع فرآیند مداخله و درمان در نظر میگیرند.
اثرات منفی اهمالکاری بر سلامت روان
اهمالکاری مزمن صرفاً یک عادت بد یا بیبرنامگی ساده نیست؛ بلکه میتواند به مرور زمان به یک چرخهی خودتقویتشونده و فرسایشی تبدیل شود که سلامت روان فرد را بهشدت تحت تأثیر قرار میدهد. این چرخه اغلب با ترس از شکست یا کمالگرایی افراطی آغاز میشود و در ادامه، فرد با به تعویق انداختن کار، برای مدتی کوتاه از اضطراب فرار میکند. اما این تأخیر نهتنها وظایف را حل نمیکند، بلکه با احساس گناه، شرمندگی، کاهش عزتنفس و افزایش اضطراب عملکردی همراه میشود.
مطالعات متعددی در روانشناسی بالینی، از جمله پژوهشهای منتشر شده در Journal of Behavioral Medicine و Cognitive Therapy and Research، نشان میدهند که اهمالکاری طولانیمدت میتواند زمینهساز بروز اختلالات روانی جدی شود. این اختلالات شامل موارد زیر هستند:
- بیخوابی و اختلالات خواب ناشی از نگرانیهای ذهنی مکرر و ریسکپذیری شبانه برای جبران کارهای عقبمانده.
- افسردگی و ناامیدی در اثر ناتوانی مداوم در مدیریت وظایف و شکستهای تکرار شونده.
- اضطراب فراگیر (GAD) که با استرس دائمی درباره کارهای ناتمام و آینده مبهم تقویت میشود.
- اختلالات خوردن (Eating Disorders) بهویژه در افرادی که از خوردن بهعنوان راهی برای فرار از فشار ذهنی استفاده میکنند.
از منظر شناختی، این چرخه بهگونهای طراحی میشود که با هر بار اهمال، اعتقادات منفی درباره خود (مانند «من بیعرضهام» یا «من همیشه کارها را خراب میکنم») تقویت میشوند. این باورهای ناکارآمد، خود بهعنوان مانعی برای شروع کارهای بعدی عمل میکنند و در نتیجه، چرخهی تأخیر و خودسرزنشی تکرار میشود.
در بُعد شغلی نیز، پیامدهای اهمالکاری محدود به کاهش عملکرد فردی نیست. این پدیده میتواند منجر به:
- از دست رفتن فرصتهای رشد شغلی، ترفیع یا پروژههای کلیدی؛
- کاهش اعتماد همکاران و مدیران؛
- تاثیر منفی بر تیمورک و روابط سازمانی؛
- افزایش احتمال فرسودگی شغلی (Burnout) در اثر تجمع استرس و فشار کاری انباشته.
از دیدگاه رواندرمانگران، مداخلات مبتنی بر درمان شناختی-رفتاری (CBT) و ذهنآگاهی (Mindfulness) نقش مهمی در شکستن این چرخه دارند. این روشها به فرد کمک میکنند تا افکار ناکارآمد را شناسایی کرده، الگوهای رفتاری معیوب را بازسازی کرده و به تدریج، اعتماد به نفس عملکردی خود را بازیابد.
دکتر مژگان صلواتی، متخصص رواندرمانگری با رویکرد شناختی-رفتاری
اگر بهدنبال یادگیری علمیترین و مؤثرترین تکنیکهای درمان اهمالکاری هستید، بدون شک دکتر مژگان صلواتی یکی از نامهایی است که نمیتوان از آن عبور کرد.
ایشان دارای دکترای روانشناسی بالینی و متخصص در حوزه درمان اختلالات عملکردی مانند اهمالکاری، اضطراب، کمالگرایی و کاهش انگیزه هستند.
دکتر صلواتی بیش از ۱۵ سال سابقهی فعالیت حرفهای در حوزه رواندرمانی، آموزش و برگزاری کارگاههای تخصصی برای رواندرمانگران، دانشجویان و علاقهمندان به علم روانشناسی دارند. رویکرد اصلی ایشان، مبتنی بر درمان شناختی رفتاری (CBT) است که در کنار آن از تکنیکهای طرحوارهدرمانی و مدلهای انگیزشی نیز بهره میگیرند.
از جمله ویژگیهای برجستهی آموزشهای دکتر صلواتی میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
- ارائه مطالب کاربردی و قابلاجرا برای درمانگران در جلسات واقعی؛
- طراحی تمرینهای ساختاریافته برای شناسایی، تحلیل و اصلاح الگوهای اهمالکاری در مراجع؛
- آموزش گامبهگام درمان بر اساس نیاز فردی مراجع؛
- تجربه تدریس در معتبرترین مراکز روانشناسی کشور؛
- دریافت بازخوردهای مثبت گسترده از شرکتکنندگان قبلی.
شرکت در کارگاه تخصصی غلبه بر اهمالکاری با تدریس دکتر صلواتی
اگر میخواهید اهمالکاری را از ریشه بشناسید، عوامل پنهان آن را تحلیل کنید و بهعنوان درمانگر بتوانید مراجعان اهمالکار را به اقدام مؤثر سوق دهید، شرکت در این کارگاه برای شما یک انتخاب حرفهای و ارزشمند خواهد بود.
سرفصلهای کلیدی:
- شناسایی علمی ریشههای اهمالکاری در مراجع
- استفاده از تکنیکهای شناختی-رفتاری (CBT) برای مداخلات هدفمند
- طراحی برنامه درمانی قابل پیادهسازی در جلسات مشاوره
- بازسازی باورهای ناکارآمد و تقویت انگیزش درونی
اطلاعات کامل، سرفصلها و ثبتنام در این کارگاه را میتوانید در صفحه زیر مشاهده کنید:
کارگاه درمان اهمالکاری – دکتر مژگان صلواتی | روان کلاس
راههای درمان و مدیریت اهمالکاری
خوشبختانه اهمالکاری رفتاری آموختهشده است و میتوان آن را با تکنیکهای روانشناختی و تمرینهای مستمر کنترل کرد. برخی از مهمترین روشهای درمانی عبارتاند از:
۱. شناختدرمانی (CBT)
در این روش، افکار ناکارآمد و منفی که باعث به تعویق انداختن کارها میشوند، شناسایی و بازسازی میشوند. مثلاً جملهی «من نمیتونم این کارو انجام بدم» با «میتونم شروع کنم، حتی اگه کامل نباشه» جایگزین میشود.
۲. تقسیم وظایف به بخشهای کوچک
به جای نگاه کردن به پروژه بهعنوان یک کار بزرگ، آن را به وظایف کوچک تقسیم کنید و هر بار تنها یک قدم بردارید. این تکنیک فشار روانی را بهشدت کاهش میدهد.
۳. تکنیک پومودورو
در این تکنیک زمان را به بخشهای ۲۵ دقیقهای کار متمرکز (Pomodoro) و ۵ دقیقه استراحت تقسیم میکنید. این روش بهخصوص برای افراد مبتلا به اضطراب و حواسپرتی مؤثر است.
۴. درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد (ACT)
در این رویکرد، فرد یاد میگیرد احساسات منفی مانند ترس یا اضطراب را بپذیرد و بهجای اجتناب، در راستای ارزشهای شخصی خود قدم بردارد.
۵. همراهی با یک روانشناس یا کوچ حرفهای
داشتن یک همراه حرفهای در مسیر درمان اهمالکاری بسیار کمککننده است. جلسات رواندرمانی، فضای امنی برای کشف ریشههای رفتار و دریافت بازخورد تخصصی فراهم میکند.
در روان کلاس، ما دورهها و کارگاههای تخصصی برای مقابله با اهمالکاری و بهبود خودنظمدهی برگزار میکنیم. چه دانشجو باشید، چه رواندرمانگر یا فردی که فقط میخواهد کیفیت زندگیاش را بالا ببرد، با کمک روانشناسان مجرب میتوانید گامهای مؤثری برای درمان این رفتار بردارید.
جمعبندی: اهمالکاری را جدی بگیریم
اهمالکاری چیزی بیشتر از «بیحالی» یا «بیبرنامگی» است. این رفتار میتواند علائمی از اختلالات عمیقتر روانی باشد و کیفیت زندگی فرد را بهطور جدی تحتتأثیر قرار دهد. شناخت علل، پذیرش مشکل و استفاده از روشهای درمانی، سه کلید طلایی برای غلبه بر این چرخهی مخرب هستند.
اگر احساس میکنید اهمالکاری کنترل بخشهایی از زندگیتان را بهدست گرفته، همین حالا اقدام کنید. در روان کلاس با دورههای تخصصی روانشناسی، میتوانید گام به گام از تأخیر به عمل برسید و زندگی خود را در مسیر رشد و تحقق قرار دهید.
Add a Comment